به نظر شما در تصویر زیر رنگ قسمت بالایی و پایینی چه تفاوتی با هم دارد؟
خوب دقت کنید
رنگ هر دو قسمت یکی است!
برای اطمینان یک بار دیگر به تصویر برگردید و انگشت خود را بر روی خط جداکننده بگذارید و نگاه کنید.
کسانی که به طرف عقربهای ساعت امضاء میکنند انسانهای منطقی هستند.
کسانی که بر عکس عقربههای ساعت امضاء میکنند دیر منطق را قبول میکنند و بیشتر غیر منطقی هستند.
کسانی که از خطوط عمودی استفاده میکنند لجاجت و پافشاری در امور دارند.
کسانی که از خطوط افقی استفاده میکنند انسانهای منظّم هستند.
کسانی که با فشار امضاء میکنند در کودکی سختی کشیدهاند…
کسانی که پیچیده امضاء میکنند شکّاک هستند.
کسانی که در امضای خود اسم و فامیل مینویسند خودشان را در فامیل برتر می دانند.
کسانی که در امضای خود فامیل مینویسند دارای منزلت هستند.
کسانی که اسمشان را مینویسند و روی اسمشان خط میزنند شخصیت خود را نشناختهاند.
کسانی که به حالت دایره و بیضی امضاء میکنند ، کسانی هستند که میخواهند به قله برسند.
کسانی که الان دارن روی برگه امضا میکنند خیلی خنگ هستند که یادشون نیست امضا شون چه شکلیه.!!!
ادامه مطلب ...این مطلب صرفا جهت سرگرم شدن شما عزیزان بوده و اصلا قصد توهینی وجود ندارد.معادله ۱
مرد = خواب + خوراک + کار+ تفریح
الاغ = خواب + خوراک
پس
مرد = الاغ + کار + تفریح
وبنابرین
تفریح – مرد = الاغ + کار
بعبارت دیگر
مردی که تفریح ندارد = الاغی که فقط کار می کند
مام ...
از این شگفت انگیز تر نمیشه
۱)بیش از همه دوست دارید به کجا سفر کنید:
الف) پکن: رجوع شود به سوال ۲۲) آیا تا به حال با دیدن فیلم ترحم انگیزی به گریه افتاده اید؟!
الف) بله : رجوع به سوال ۴
ب) خیر : رجوع به سوال ۳
۳)اگر با نامزدتان قرار داشته باشید و او یک ساعت بعد هم سر قرار نیاید چه کار می کنید؟!
الف) نیم ساعت دیگر صبر می کنید : رجوع به سوال ۴
ب) فوری از محل قرار می روید : رجوع به سوال ۵
پ) آنقدر صبر می کنید تا بیاید : رجوع به سوال
۴) آیا دوست دارید به تنهایی به سینما بروید؟
الف) بله : رجوع به سوال ۵
ب) خیر : رجوع به سوال ۶
۵) اگر در ابتدای آشنایی با نامزدتان او بخواهد دست شما را بگیرد چه واکنشی نشان می دهید؟
الف) از این کار امتناع می کنم : رجوع به سوال ۶
ب) برای مدت کوتاهی دستش را می گیرم: رجوع به سوال ۷
پ) پیشنهادش را قبول می کنم و دستش را می گیرم: رجوع به سوال ۸
۶)آیا شما فرد شوخ طبعی هستید؟
الف) بله : رجوع به سوال ۷
ب) خیر : رجوع به سوال ۸
۷)به نظرتان مدیر توانایی هستید؟
الف) بله : رجوع به سوال ۹
ب) خیر : رجوع به سوال ۱۰
۸) اگر امکان داشت دوباره به دنیا بیایید دوست داشتید چه جنسیتی داشته باشید؟
الف) مرد : رجوع به سوال ۹
ب) زن : رجوع به سوال ۱۰
پ) اهمیتی ندارد : شخصیت نوع ۴
۹)آیا در آن واحد بیش از یک دوست صمیمی دارید؟
الف) بله : شخصیت نوع ۲
ب) خیر : شخصیت نوع ۱
۱۰) آیا به نظرخودتان فرد باهوشی هستید؟
الف) بله : شخصیت نوع ۲
ب) خیر : شخصیت نوع ۳
پاسخ تست:
شخصیت نوع یک؛
به شما تبریک می گوییم:شما برای همسرتان فرد بسیار جذابی هستید.حتی از منظر او شما زیبایی چشم گیری دارید. نه تنها ترکیب ظاهری زیبایی دارید.بلکه شخصیت شوخ طبع و لطیفی دارید.شما فرد فرهیخته ای هستید و می دانید که با همسرتان چگونه کنار بیایید و وقت تان را در اختیارش بگذارید.به این ترتیب است که شما فرد دلخواه او به شمار می روید.
شخصیت نوع دو؛
کاملا” خوب:شما به راحتی همسرتان را جذب می کنید اما خودتان را به این راحتی در دام عشق گرفتار نمی کنید.شوخ طبعی تان او را وادار میکند تا با شما کنار بیاید. او از بودن در کنار شما احساس شادمانی بسیاری دارد.
شخصیت نوع سه؛
بد نیست: شما نمی توانید به خوبی نامزدتان را به خود جذب کنید. اما خصوصیات جالب توجهی دارید که او بتواند با تکیه بر انها با شما کنار بیاید.سعی منید برای مشاهده امور مختلف دیدگاه یگانه ای داشته باشید.شما در چشم دوستانتان فردی کاملا صمیمی هستید.
شخصیت نوع چهار؛
مواظب باشید:شما نمی توانید نامزدتان را به خود جذب کنید چرا که دانش و ارزشهای غریزی انسانی والایی برخوردار نیستید.گاهی مواقع از خودتان بی تفاوتی هایی نشان می دهید به همین دلیل است که مورد پسند همسرتان نیستید.
کف کردید؟
به سلامتی اون پدری که هنگام تراشیدن موی کودک مبتلا به سرطانیش گریه ی فرزندش رو دید
ماشین رو داد به دستش در حالی که چشمانش پر از گریه بود گفت : حالا تو موهای منو بتراش !
بیگ پا : تصویری از کارنامه کنکور آلبرت اینشتین در سال ۱۸۹۶ و زمانی که او ۱۷ سال سن داشت. همانطور که می بینید، نمره های او در سطح بسیار خوب و عالی بوده است. مقیاس نمره ها از ۱ تا ۶ بوده که آلبرت جوان در بسیاری از دروس مانند فیزیک، تاریخ، جبر و هندسه نمره کامل (۶)
۱- وقتی در محیطی کار می کنید که تعداد زیادی همکار دارید و دوست دارید در ایامی از سال با هم عکس یادگاری بگیرید از این نمونه استفاده کنید. فقط سعی کنید که برای حفظ هارمونی عکس هم که شده بلندترها عقب تر بایستند و کوتاه ها جلوتر.
ادامه مطلب ...مکالمه ای بین من و مادرم:
مامان، اجازه هست ابروهامو بر دارم ؟…………نه
مامان، اجازه هست موهامو زیتونی کنم ؟…………نه
مامان، اجازه هست تونیک صورتی بپوشم ؟…………نه
…
مامان، اجازه هست مثل باربی آرایش کنم ؟…………نه
مامااااان یعنی چی که همش میگی نه…. من ۱۸ سالم شده ها
.
.
.
.
.
.
.
- مامان: اَاّه جمشید، خفه میشی یا خفت کنم ؟!!
یاد و خاطره قافله سالار معلمان شهید
فیلسوف فرزانه آیت الله مرتضی مطهری (ره) و روز معلم گرامی و جاودانه باد….
برای خواندن بقیه اس ام اس ها به ادامه مطلب مراجعه کنید….
دیروز میگفتم : مشقهایم را خط بزن …. مرا مزن ….روی تخته خط بکش …. گوشم را مکش
مهر را در دلم جاری بکن …. جریمه مکن هر چه تکلیف میخواهی بگیر …. امتحان سخت مگیر
اما کنون …. مرا بزن …. گوشم را بکش …. جریمه بکن …. امتحان سخت بگیر
مرا یک لحظه به دوران خوب مدرسه باز گردان
روز معلم بر شما عزیز مبارک باد
هنگام درس دادن استاد سر کلاس :
(-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-)
وقتی استاد خبر امتحان رو میده :
(o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O)
موقع امتحان:
(←.←) (→.→) (←.←) (→.→) (←.←) (→.→)
وقتی استاد موقع امتحان حواسش جمع میکنه واسه مچ گیری:
(↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓)
وقتی که نمره ها رو میزنن :
(͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏)
دوستی تعریف می کرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری در شمال اردبیل، به جای اینکه از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!
اینطوری تعریف میکنه:
من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی 20 کیلومتر از جاده دور شده بودم که ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم روشن نشد.
وسط جنگل، داره شب میشه، بارون هم نم نم می اومد.
اومدم بیرون یک کمی با موتور ور رفتم دیدم نه میبینم، نه از موتور ماشین سر در میارم!!
راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم.
دیگه بارون حسابی تند شده بود.
با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام وبی صدا بغل دستم وایساد. من هم بی معطلی پریدم توش.
اینقدر خیس شده بودم که به فکر اینکه توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم.
وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا که تشکرکنم دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!
کرک و پرم ریخت.
داشتم به خودم میومدم که ماشین یهو همونطور بی صدا راه افتاد .
هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعدو برق دیدم یه پیچ جلومونه!
تمام تنم یخ کرده بود.
نمیتونستم حتی جیغ بکشم
ماشین هم همینطور داشت میرفت طرف دره.
تو لحظه های آخر خودم رو به خدا اینقدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم.
تو لحظه های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده
نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم.
ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه میرفت، یه دست میومد و فرمون رو میپیچوند.
از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم.
در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون.
اینقدر تند میدویدم که هوا کم آورده بودم.
دویدم به سمت آبادی که نور ازش میومد.رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین . بعد از اینکه به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم . وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند .
یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو، یکیشون داد زد:
ممد نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل میدادیم سوار شده بود .