یه عالمه سرگرمی

هر مکانی خنده و شادی بود رونق و ترویج آبادی بود پس بخند در هر مکان و هر زمان روح غمگین سلب آزادی بود

یه عالمه سرگرمی

هر مکانی خنده و شادی بود رونق و ترویج آبادی بود پس بخند در هر مکان و هر زمان روح غمگین سلب آزادی بود

گرگ مکار و شتر

ورده اند که گرگی و شتری خانه یکی شدند و قرار گذاشتند که از آن پس جدایی از میان برداشته . . .

آورده اند که گرگی و شتری خانه یکی شدند و قرار گذاشتند که از آن پس جدایی از میان برداشته شود و دو خانواده ، یکی بشمار رود و مابین کودکان آنها هم تفاوتی نباشد.

روزی شتر برای تلاش معاش به صحرا رفت. گرگ یکی از بچه های او را خورد و در گوشه ای خزید. چون سروکله ی شتر از دور پیدا شد ، گرگ پیش دوید و گفت : ای برادر بیا که یکی از بچه هایمان نیست.

شتر بیچاره نگران شد و پرسید: یکی از بچه های من یا بچه های تو؟

گرگ پاسخ داد : رفیق بازهم من و تویی کردی؟ یکی از آن پاپهن ها!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد